تو از گلوی دنیا با من حرف میزنی
تو از هر گوشه ی این شهر مرا می خوانی
غروب می شود
روی همان نیمکت همیشگی
زیر همان درخت پیر
کنارم می نشینی
و با صدای سه تار پیرمرد دوره گرد
نجوا می کنی
من خاطره نیستم
همواره بوده ام
همیشه در کنارت هستم
"" نیکی فیروز کوهی ""
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
راستی سلام
سلام نوشین عزیز
خوبی
پیدات نیست اصلاا
سلام داداش نیما پست هات مثل همیشه زیبا هستند به منم سر بزن
سلام نوشین عزیز , مرسی از نگاهت , حتما سر میزنم
درگیر بودم ببخشید نتونستم بهتون سر بزنم
خواهش می کنم , امیدوارم درگیر شادی باشی ,
سیاهی لبهایم از سیگار نیست.. .!
سیا ه پوش هزار حرف نگفته است…
زیباست و پر از حرف