
زندگی به صرف زندان
هم آغوش ناخودآگاه خطبه عقدی
که تمام حقم را
به ناف عقده های مردی بست
که شبیه تمام لولو های کودکی ام
ترسناک است..
که
پشتش آنقدر گرم قانونی است
که سالاری را
از سر مساوات،
میان تمام مردان تقسیم می کند..
کبودی های تنم را بغل کنم
یا پایم را به حصار خانه الصاق،
فرقی نمی کند
وقتی همیشه
نطفه بغض های نیمه کاره ام خفه می شوند
و در انزوای خودم
کثیرالانتشار، لال می شوم
که جرات برهم زدن نظم عمومی عقده هایت را ندارم..
من زنم
هم خواب عقده تا بن دندان مسلحی
که همیشه تحقیری،
زیر نیم تحقیرش است
وقتی تفکرش حول کمر می چرخد و
مردانگی اش حوالی کمربند..
.
.
.
صدایت را هم که
به ترساندن من بالا نبری
همین که پایم را
از خیابان های شهر سانسور کنی..،
تنم بوی تجاوز به عنف می گیرد..
دردم می آید
که فقط در تختخواب به من اعتماد داری
و زندان خانگی ام را
به جرم فساد اجتماع توجیه می کنی..
می دانی..،
تجاوز شاخ و دم ندارد..
+ برای روز جهانی منع خشونت علیه زنان
حمید رضا هندی
بسیار زیبا بود
و در انزوای خودم
کثیرالانتشار، لال می شوم
که جرات برهم زدن نظم عمومی عقده هایت را ندارم..
این قسمتش خیلی جالب بود....
خشونت برا هر قشری بده برا زنان و کودکان خیلی بدتر
صدرصد
ایشالا که همه ادما در شادی و عشق زندگی کنن
مرسی از حضورت صبا عزیز
سلام
خوبید؟
خوش میگذره ؟
عکس جالبی بود .منو یاد یه چیزی انداخت !!!
موفق باشید.
التماس دعا
یاعلی
سلام ترانه خانم کم پیدا

مرسی خوبم . خدارو شکر
همین که می گذرد غمی نیست
عکس هم عکس غم انگیزیه
امیدوارم خاطره ای بدی رو برات تداعی نکرده باشم
پیروز و سربلند باشی در پناه حق
زیبا بود وسزشار از درد
سلام اهورا جان
بله متاسفانه
امیدوارم همه آدما بتونن به هم بهترین احساسات رو بدن
مرسی ار حضورت
پیروز باشی در پناه حق
دردم می آید
که فقط در تختخواب به من اعتماد داری...
این جمله رو خیلی دوست دارم
واقعا دردههههه