شبیه خون ستون پنجمی در ارتشی عظیم
همیشه لابه لای این سطور ,
واژه ای در ناخودآگاه شعرم
پاشنه آشیل مرا
نشان تو می دهد
کافیست کمی چشمهایت را
به ورانداز شعرهای من حواله دهی ..
تا
اگر دهانم به شهامت رجز خوانی
در میانه میدان ستیز با تو باز شد
به تیر دو شعبه نیش زبانت بگویی
اسفندیار
اگر قرار بود قهرمان شاهنامه باشد
فردوسی و سیمرغ با رستم روی هم نمی ریخت
و نیش تو را
از هر فاصله ای
بر قلب من , زخمی کاری نمی کردند
نقلی نیست دیگر
وقتی از خیانت واژها در قشون شعرهایم هراسی ندارم
می دانی ..
من ادعا نمی کنم که بر این واژه ها تسلط ذارم
بلکه اعتراف می کنم که
شبیه اسفندیار
در تمام شاهنامه
تحت کنترل واژه ها هستم ..
سانسور نوشته های حمید رضا هندی